درود بر همگی دوستای عزیزم؛ امیدوارم حالتون خیلی خوب باشه و مصل من نباشین چون حال من خیلی بده، به خاطر اشتباهی کردم و متاسفانه درگیر اعتیاد شدم. نزدیک به 2 سال پاکی و زندگی شاد رو تجربه کردم، داشتم لذت میبردم که دوباره...
آره خریت کردم و افتادم در دام اعتیاد. خیلی ساده دوباره افتادم که هر روز دارم خودمو لعنت میکنم چرا من که به اون بدبختی و بیچارگی و درد گذاشتم کنار دوباره شروع کردم. هر دفعه که این سوال رو از خودم میپرسم میفهمم من چقدر ضعیفم و با کوچکترین شکست دوباره به دام اعتیاد میافتم. تقصیر رو گردن کسی نمیندازم، هیچکس غیر از خودم و اگر حتی در ادامه دلیلی رو بیان کردم بدونین باز هم بهانهگیریه و انداختن تقصیر به گردن دیگران و مثلاً کم کردن عذاب وجدان خودم ولی قلباً و از ته دلم میدونم که خودم مقصرم...
نمیدونم شروع فصل سرما بود که به خاطر بیماری و آنفولانزا مجبور شدم چند تا دود بزنم یا اینکه نتونستم به پست و مقامی که دلم میخواست بهش برسم و نرسیدم، آنفولانزا که گرفتم رو بهونه کردم و کشیدم. فکر میکنم توی آذر سال گذشته بود. کشیدم اما روز بعدش ادامه ندادم، باور کنین فقط و فقط 3 تا 10 دود شیره! گذشت روز بعدش نه، روز بعدترش بازم نزدیک 10 دود کشیدم. اما خب خانومم ناراحت شد و من تا 1 هفته بعدش نکشیدم. هفته بعدش کشیدم باز یه شب، ولی روز بعدش نکشیدم. باز رفت تا 1 هفته بعدش و...
یادمه درگیر درگیر نقل و انتقالات و اثاث کشی شرکت بودیم که به خاطر سرمای بی سابقه، خستگی و... چند روز که نمیشه گفت 1 هفته پشت سر هم فقط و فقط 15 دود میکشیدم ولی همین باعث شد دوباره مصرف رو شروع کنم! آره مصرف رو شروع کردم که از 3 دود به 10 دود تا رسید به روزی تقریباً 1.5 گرم تا 2 گرم.
نزدیکای عید نروز بود که تصمیم گرفتم بذارم کنار و خوب پیش رفتم اما... نشد چون درد اومد سراغم و بدون انرژی شدم و انگیزهای برای ترک نداشتم. توی همین مدت نزدیک به 4 بار تصمیم گرفتم که ترک کنم که 5 دفعهاش میشه همین چند روز پیش که مصرف خودم رو رسوندم به تقریباً نیم گرم در روز.
البته باید اینو بهتون بگم قبل از اینکه بخوام اینفعه ترک کنم با یه عزیزی آشنا شدم که بهم مشاوره ترک اعتیاد داد و ازش محصولی خریدم که کمکم کنه تا بدنم بدون درد و خماری مصرف اعتیاد رو کم کنه و به ترک و سلامتی برسم که توی یه پست ویژه و همچنین ثابت توی صفحه اصلی وبلاگ معرفیش کردم که میتونین ازش مشاوره رایگان بگیرین!
نزدیک به 1 هفتهاست که دارم در کنار مصرف داروهای گیاهی رو که برام فرستاده مصرف میکنم و واقعاً تونستم مصرفم رو خیلی خوب کم کنم اما خب چون سر کار میرفتم (که این خودش برام درسر زیادی درست کرده چون واقعاً از کار و زندگیم افتادم و حتی همه صداشون در اومده سر کارم که چطوری دارم کار میکنم و خیلی نارضایتی براشون پیش اومده) مجبورم طبق برنامهای که برام فرستاده پیش برم. البته خالی از لطف نیست که بگم یه مدت کمی مجبور شدم به خاطر بهم ریختن خوابم از برنامه عقب بیوفتم که اشتباه شد.
چند روز پیش تصمیم گرفتم به همراه برنامه ذداروئی که گرفتم، مصرفم رو به کلی قطع کنم! شاید باورتون نشه ولی به خدا همون روز خبر فوت یکی از عزیزان و اقدام رسید و مجبور شدم به خاطر اینکه بتونم در تشییع جنازه و مراسم ختم و... شرکت کنم، 15 دود اونم به خاطر اینکه بتونم برسم به کارام و گلایهای پیش نیاد بکشم!
برنامهام این شکلی شد:
دوشنبه: عصر کشیدم و دیگه نکشیدم.
سهشنبه: روز تشییع جنازه مجبور شدم ساعت 16:10 با اجازه از همسرم 15 دود مصرف کنم که خود رو بکشونم به مراسم تشییع جنازه.
چهارشنبه: ساعت 22:10 به خاطر اینکه بدنم به شدت بدون انرژی شده بود و درد تمام بدونم رو گرفته بود (به دلیل وقت نکردن برای مصرف داروهای گیاهی) 15 دود یا فک کنم چند تا بیشتر کشیدم.
الانم اومدم براتون نوشتم که من دوباره شروع کرده بودم و تصمیم به ترک گرفتم اما اینی که الان میخوام بهتون بگم شاید جالب باشه! برادر همسرم خواسته که همراهش به مسافرت بریم و همسرم دلش میخواد که بریم. حالا منی که توی این چند روز دهنم آسفالت شده بود به خاطر بیحالی و مصرف نکردن مواد و همچنین استفاده نکردن از داروهای گیاهی باید آماده بشم که جمعه صبح میریم به سمت شمال کشور... به نظرتون باید چیکار کنم؟! قرص «استامینیفون کدوئین» و کپسول «ایپروفن» بگیرم و همراه داروهای گیاهی مشاورم با خودم ببرم و مصرف کنم؟! سیگارم که نمیتونم به دلیل بودن برادر همسرم بکشم! چیکار کنم به نظرتون...؟!
به خاطر بهم ریخته بودن نوشته این پستم ازتون معذرت میخوام امیدوارم متوجه بشین چی نوشتم چون خودم احساس میکنم گیجتون کردم با اون نوع نوشتن و بازگوئی اتفاقات! توی این مدت تلاش میکنم هر روز براتون بنویسم که چه کارائی انجام دادم تا دقیقاً اتفاقاتی که برام میوفته رو به شماها هم بگم.فعلاً...