اعـــتـیـــاد

اعـــتـیـــاد

هر آنچه درباره اعتیاد و مصرف کننده باید بدانید...
اعـــتـیـــاد

اعـــتـیـــاد

هر آنچه درباره اعتیاد و مصرف کننده باید بدانید...

سلام و معرفی خودم...

سلام به همه عزیزانی که به این وبلاگ «اعتیاد» اومدن. حالتون چطوره؟

امیدوارم هیچوقت نیاز به اطلاعات این وبلاگ نه برای خودتون و نه برای عزیزانتون داشته باشین.البته لطفاً یه سر به اینجا بزنید، حتی اگر می‌بینین نه به سمت اعتیاد می‌رین و نه حتی یک بار (برای تفریح، امتحان و...) سمتش نرفتین! خیلی مهمه آدم در رابطه با یک اتفاق اطلاعات ذهنی زیادی داشته باشه تا اینکه هیچوقت براش اتفاق نیوفته!

اسم من زیاد مهم نیست، اما...:

  • 35 سال سن دارم.
  • تحصیلات دارم، تخصصم در رابطه با کارهای زیادی مثل رایانه، شبکه، امنیت شبکه و نفوذ و خیلی چیزای دیگه!
  • ورزشکار بودم و شکر خدا هستم و وضعیت بدنی نسبتاً سالمی دارم.
  • از نظر خانوادگی،طلاق، دعواهای همیشگی و... چیزی نیست که داشته باشم و بخوام براتون بگم.
  • بیشتر از 1 دهه است که ازدواج کردم.

اینارو براتون گفتم تا بدونین اعتیاد و گریبان گیر شدن با این مشکل هیچ ربطی به تحصیلاتتون، نوع خانواده‌ای که درش بزرگ شدین، وضعیت سلامتی و ورزشکار یا بدون تحرک بودن و... شما نداره!

خب تا اینجا خودم رو براتون معرفی کردم. اینجا باید بهتون بگم با اعتیاد گریبان گیر بودم که نزدیک به 8 سال طول کشید. داستانش هم زیاد غریبانه نیست، مطمئناً شماها هم تجربه کردید اما باز هم باید بگم تا شاید فرصت بشه و کسی نگاهی بکنه و از این اتفاق جلوگیری کنه!

اصل من برای ساختن این وبلاگ «صداقت» هستش و تمام اطلاعاتی که بهتون می‌دم کاملاً واقعین، پس درباره اعتیادم باید بگم که:

  • اعتیاد من به شیره (از مشتقات تریاک) بود گاهی هم خود تریاک رو می‌کشیدم.
  • گل کشیدم البته فقط 3 دفعه!
  • مشروب خودم ولی نزیک به چند ساله اصلاً لب نزدم و نمی‌زنم.
  • اتفاقی یک دفعه (به اندازه یک دود) بدون اطلاع حشیش (سیگاری) کشیدم.
  • یه نوع معجون خوراکی خاص از سمت شرق کشور برام سوغاتی آورده بودن که مصرف کردم، چند تکه و به حدی حالم رو بد کرد که نزدیک بود راهی بیمارستان بشم.
  • سراغ هیچ قرص روان گردان و یا اعتیاد آور مثل متادون، ترامادول و... نرفتم. [باید بگم یک دفعه چند تکه متادون برای ترک استفاده کردم که بعدش بیخیالش شدم]
  • سیگار هرزگاهی می‌کشم اما نه همیشه.

خب برای این نوشته کافیه. توی نوشته بعدی براتون توضیح می‌دم چی شد که گرفتار شدم و اینکه چرا دوباره بعد از 2 سال پاکی به خاطر اشتباهی که کردم دوباره درگیرش شدم و می‌خوام اینبار، یکبار برای همیشه کنارش بذارم، لحظه‌هامو باهاتون سپری کنم و بنویسم. فعلاً...